دانش آموزان زیادی پیدا می شوند که مدرسه را دوست ندارند. این را می توان از خوشحالی آنها هنگام تعطیلی مدارس دریافت. به قولی عجله دانش آموزان در ترک مدرسه و جیغ و فریادهایی که آنها هنگام تعطیلی مدرسه و نیز در آستانه تعطیلات تابستانی سر می دهند به ما می گوید از این که از مدرسه آزاد می شویم خوشحالیم». یکی از مهم ترین دلایل دوست داشتنی نبودن مدرسه، فضای آن است که غالباً در ایجاد و استفاده از آن ذوقی به کار نرفته است.

نمی توان از دانش آموزان انتظار داشت که از درس خواندن در کلاس هایی دلگیر با دیوارهای کثیف و زخمی، نیمکت های کوتاه یا بلند و خارج از رده و با معلمانی که تنها گوینده کلاسند و آنها باید شنونده شان باشند، لذت ببرند. هنوز این موضوع جا نیفتاده است که فضاهای آموزشی که دانش آموزان و معلمان چند ساعت در روز را در آنها سپری می کنند، لازم است مکان هایی شاد و آرامش بخش باشد.

ممکن است ایجاد فضای شاد در مدارس به منابع مالی نیاز داشته باشد، اما گاهی با داشتن منابعی اندک و میزانی ذوق و سلیقه هم می توان تغییرات زیادی ایجاد کرد. منتها ایجاد تحول در فضای مدارس و خارج کردن محیط های آموزشی از حالت کسالت بار، در درجه اول به تغییر نگرش مسئولان، مدیران و حتی معلمان مدرسه نیاز دارد.

در گام اول لازم است مشخص کنیم که دقیقاً می خواهیم چه شیوه آموزشی ای را در مدارسمان اجرا کنیم. آیا همان شیوه های سنتی آموزشی را می پسندیم و یا به دنبال نظریه های آموزشی جدیدی هستیم. آیا می خواهیم در مدارس ما دانش آموزان محقق و مبتکر بار بیایند و یا تنها به کتاب های درسی بسنده می کنیم و می خواهیم که آنها تنها درسخوان باشند. باید توجه داشته باشیم که ما با هر تئوری ای فرزندانمان را در مدرسه آموزش دهیم در مراحل بعدی هم بر همین اساس رفتار خواهد کرد.

چنگیز آقایی استاد الکترونیک یکی از دانشگاه های فرانسه می گوید:وقتی با دانشجویان ایرانی برخورد می کنیم، می بینیم که آنها بسیار با استعدادند و از نظر تئوری بسیار قوی هستند. اما انجام آزمایش برای اثبات تئوری ها در کار آنها جایی ندارد. در مقالاتی که آنها ارسال می کنند هم همین مشکلات مشهود است. در حالی که امروزه دانستن شیوه های تحقیق و انجام آزمایش بسیار مهم است».

این موارد نشان می دهد که مدارس ما همچنان به شیوه های سنتی، آموزش می دهند. آموزش های مدارس ما بر این اساس است که دانش آموزان به گفته های معلمان گوش می دهند و لازم است که هر چه که آنها می گویند را بپذیرند و معلم دانای کل تلقی می شود.

نتیجه این است که این دانش آموزان بعدها وارد دانشگاه یا محیط ها کار هم می شوند ایده چندانی از خود ندارند. یک استاد جهاد دانشگاهی می گوید:انگار این ایده که معلم یا استاد دانای کل است و نباید اشتباه کند و البته نباید او را به چالش گرفت، تغییرناپذیر است. در نتیجه استادان به این نتیجه رسیده اند که نباید اشتباه خودشان را بپذیرند.

به عنوان مثال در یکی از کلاس های درس من، یکی از دانشجویان نکته ای را یادآوری کرد و من صادقانه گفتم که او درست می گوید و من اشتباه می گویم. نتیجه آن که دانشجویی به آموزش گزارش داد که این استاد چیزی بلد نیست. در حالی که می دانیم دانشجویان در دانشگاه های خارج از کشور استاد را به چالش می طلبند و از همین چالش ها افراد بزرگی معرفی می شوند و این امری طبیعی است».

نوع تربیت کنونی کودکان در خانواده ها هم به گونه ای است که با شیوه رفتاری رایج در مدارس که همان گوینده بودن معلم و شنونده بودن دانش آموز است، مغایر است. این دوگانگی تربیتی می تواند برخی از دانش آموزان را به مدرسه بی علاقه کند. این در حالی است که آموزش مبتنی بر اطاعت صرف هم اساساً علاقه ای ایجاد نمی کند. در واقع هم مدت ها است که این شیوه آموزشی در جهان دگرگون شده است.

دانش آموزان دوست دارند مدرسه شان به قدری زیبا باشد که بتوانند به آن افتخار کنند. تمیزی، رنگ های زیبا، وجود فضای سبز و یا وجود امکانات برای بازی و ورزش می تواند به دانش آموزان این حالت افتخار را القا کند.

اما بسیاری از مدارس زیر بار کار اضافی برای دادن شادابی و روحیه به دانش آموزان نمی روند. مدیران این مدارس همچنان مقابل تغییر فضا مقاومت می کنند چرا که فکر می کنند تغییر فضا دردسر دارد و حجم کارشان را افزایش می دهد.

اما مشکل وقتی افزایش می یابد که بدانیم علوم روانشناسی و جامعه شناسی جدید می خواهد که فضاهای آموزشی حالتی شاد پیدا کنند. چراکه گسترش شهرنشینی خانه ها را کوچک و آپارتمانی کرده و با این که مدت ها است والدین می کوشند در خانه، یک اتاق و یا حتی گوشه ای شاد و مناسب سن فرزندانشان را برای بازی یا انجام تکالیف آنها مهیا کنند، اما در این خانه ها امکان حرکت و بازی از بچه ها گرفته می شود.

با این وجود همین توجه والدین به ایجاد گوشه ای شاد در خانه، بچه ها را به شیوه ای پرورش داده که فضای دلگیر مدارس را نمی پذیرند و همین دافعه مدارس را افزایش می دهد. در نتیجه کمبودهای کودکان و نوجوانان به خاطر آپارتمانی شدن زندگی و هم عادت آنها در مواجهه با فضایی شاد را، با شاد کردن فضای مدارس و ایجاد امکان برای ورزش و بازی و استفاده از فضای سبز و یا رنگ های شاد می توان جبران کرد.

مدتی است آموزش و پرورش هم به اهمیت رنگ ها پی برده و سعی می کند که با رنگ آمیزی و استفاده از رنگ های متنوع تر و به کارگیری برخی نقاشی ها این فضا را شاداب تر کند. ولی با مقایسه ای که با کشورهای دیگر انجام می شود، متوجه می شویم که عقب ماندگی ها زیاد است.

این تفاوت ها به حدی است که برخی از کشورهای دنیا حصار را از دور مدرسه حذف کرده اند و مدرسه با فضای سبز احاطه شده.

اگر می خواهیم دانش آموزانی پویا داشته باشیم، می توانیم از رنگ های ویژه ای استفاده کنیم که شادی و امید و حرکت ایجاد کند. همچنین رنگ ها بر فرایند یادگیری تأثیر مستقیم دارد. رنگی که در کلاس به کار می رود، نوعی کارایی دارد، رنگ راهروها نوعی دیگر و رنگ و مصالحی که در حیاط مدرسه به کار می رود نیز تأثیر دیگری به جا می گذارد.

به عنوان مثال رنگی که در حیاط مدرسه به کار می رود می تواند بچه ها را به نشاط و تفریح وا دارد و یا موجب شود آنها تجدید قوا کنند. وجود فضای سبز در مدارس هم در شیوه های آموزشی جدید ضروری تلقی می شود. چنان که حتی در برخی از کشورها مدارس به باغ مدرسه تبدیل شده اند.

اگر چنین امکانی وجود ندارد، می توان از تصاویر زیبا یا گلدان به جای آن استفاده کرد و یا بچه ها را به فضای سبز خارج از مدرسه برد. در شیوه های جدید آموزش اعتقاد بر این است که این فضای سبز علاوه بر دادن روحیه و امکان تجدید قوا به دانش آموزان، به عنوان وسیله کمک آموزشی هم قابل استفاده است. چراکه دانش آموزان می توانند بیشتر درباره گیاهان بیاموزند و در عین حال خودشان هم در کاشت و نگهداری آنها شرکت داشته باشند.

برخی حتی از اینها پا فراتر گذاشته و می گویند که با گذاشتن نقاشی ها و مجسمه های زیبا در مدارس علاوه بر ایجاد شادابی می توان حس زیبایی شناختی را در دانش آموزان پرورش داد و در کنار آن هنر بومی را هم آموزش داد.

نور هم در فضای آموزشی نقش مهمی ایفا می کند. در فضاهای مدرسه نور باید به اندازه کافی باشد. همان طور که نور کم مضر است، نور شدید هم استرس زا است. به عوامل محیطی می توان سرما و گرمای فضای آموزشی و کنترل صداهای اطراف را نیز افزود.

به هرحال پژوهش هایی که در امریکا انجام شده حاکی از این است که بین فضای آموزشی ای که دانش آموز در آن درس می خواند و سطح یادگیری او رابطه ای مستقیم وجود دارد. بنابراین لازم است به بهترین وجه بکوشیم از فضاهای آموزشیمان برای افزایش یادگیری استفاده کنیم.

البته توجه به فضای آموزشی تنها منحصر به جنبه زیبایی شناسانه آن نیست. در حال حاضر در کشورهای پیشرفته مدارس به سمتی می روند که از هر فضایی برای آموزش دانش آموزان به بهترین وجه استفاده می کنند. یعنی فضای کلاس تنها جایی برای نشستن دانش آموزان و معلمان نیست. بلکه فضای کلاس ها و حتی حیاط مدرسه از انواع وسایل و تصاویر کمک آموزشی انباشته است.

اصولاً دیگر این شیوه آموزشی که براساس آن دانش آموزان ناچار باشند ساعت ها ثابت روی نیمکت ها بنشینند، رو به فراموشی است و دانش آموزان در صندلی های تک نفره ای می نشینند که پیچ نشده و سطحش طوری است که می توان جسمی روی آن گذاشت و آزمایش های ساده انجام داد. حتی پا فراتر از این نهاده باید این صندلی ها برای گذاشتن لب تاپ مناسب باشد. با وجود این صندلی ها، معلمان می توانند متناسب با هر فعالیتی نحوه آرایش کلاس را تغییر دهند.

علت این تغییر رویکرد مدارس این است که مدت ها است شیوه آموزشی مبتنی بر سخنرانی معلم کنار گذاشته شده. در شیوه سنتی آموزش،‌دانش آموزان تنها مم به گوش دادن و نوشتن بودند و در نتیجه نیمکت ها سه نفره و دونفره و شیب دار بود. در حالی که در نگاه جدید، فضای آموزشی باید آماده بحث گروهی باشد.

افراد بتوانند به گروههای دونفره، سه نفره و . تقسیم شوند و با همکاری کنند و در نتیجه باید بتوان آرایش صندلی ها را تغییر داد. جایگاه معلم هم دیگر در جلوی کلاس نیست. او می تواند بین صندلی ها بگردد. برخی مدارس حتی پا را از این فراتر گذاشته و دیوارها را هم متحرک کرده اند.

برای رسیدن به این اهداف می توان علاوه بر استفاده از امکانات دولتی از مردم خیری که سرمایه گذاری کلانی برای ساختن مدرسه می کنند هم خواست تا با مبلغ اضافی ناچیزی، فضای آموزشی را مناسب شیوه های جدید آموزشی تدارک ببینند. وگرنه با شرایط کنونی، برنامه های نو و کتاب های درسی نوآورانه ای که با زحمت تهیه می شوند و غالباً روی آموزش فعال و کار عملی و فردی و گروهی دانش آموزان تأکید دارند محکوم به شکست می شوند.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها